زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

دانشجو کیست ؟

از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :

- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .
- در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )
- دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد
- نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .
- فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .
- از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .
- هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .
- کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!


از دید اساتید محترم و زحمتکش :

- سر کلاس سکوت رعایت شود .
- سوالات سخت مطرح نشود .
- هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .
- کسی تیکه نیندازد .
- افراد آخر کلاس ، ندید حذف
- تقلب = مرگ
- پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره
- نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویان پخش شود بنابراین درس بخونین .........



بقیه در ادامه مطلب.

ادامه مطلب ...

جملاتی آموزنده برای اندیشیدن


1.  همیشه حرفی را بزن که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضایش کنی و چیزی را امضا کن که بتوانی پایش  بایستی.

2.  آنانکه تجربه‌های گذشته را به خاطر نمی‌آورند محکوم به تکرار اشتباهند.

3.  وقتی به چیزی می‌رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته‌ای.

4.  آدم‌های بزرگ شرایط راخلق می‌کنندو آدم های کوچک از آن تبعیت می‌کنند.

5.  آدم‌های موفق به اندیشه‌هایشان عمل می‌کنند اما سایرین تنها به سختی انجام آن می‌اندیشند.


6.  گاهی خوردن لگدی از پشت، برداشتن گامی به جلو است.

7.  هرگز به کسی که برای احساس تو ارزش قایل نیست دل نبند.

8.  همیشه توان این را داشته باش تا از کسی یا چیزی که آزارت می‌دهد

به راحتی دل بکنی


9.  به کسانی که خوبی دیگران را بی‌ارزش یا از روی توقع می‌دانند، خوبی نکن و اگر خوبی کردی انتظار قدردانی نداشته باش.

10. قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.

11. هرگاه با آدم‌های موفق مشورت کنی شریک تفکر روشن آنها خواهی بود.

12. وقتی خوشبخت هستی که وجودت آرامش بخش دیگران باشد.

13. به خودت بیاموز هرکسی ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.

14. هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه‌ای می رسی که زندگیت را روشن می‌کند.

15. هرگاه نتوانستی اشتباهی را ببخشی آن از کوچکی قلب توست،

نه بزرگی اشتباه.


16. عادت کن همیشه حتی وقتی عصبانی هستی عاقبت کار را در نظر بگیری.

17. آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهایی را که باز می‌شوند، نبینی

18. تملق کار ابلهان است.

19. کسی که برای آبادانی می‌کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند.

20. آنکه برای رسیدن به تو از همه کس می‌گذرد عاقبت روزی تو را تنها خواهد گذاشت.

21. نتیجه گیری سریع در رخدادهای مهم زندگی از بی‌خردی است.

22. هیچ گاه ابزار رسیدن به خواسته دیگران نشو.

23. از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کنی.

24. دوست برادری است که طبق میل خود انتخابش می‌کنی .


شما به کدام جمله اعتقاد بیشتری دارید و به آن رسیدید؟


فرستنده: maryamm39


امنیت واهی...

به چند زن و دختر در اصفهان تجاوز می‌کنند،
با شیشه‌ی نوشابه به صورت روحانی کمک دهنده می‌زنند،
با اسید زورگیری می‌کنند، در ورامین گروگان‌گیری می‌کنند،
در کرمان کسی به شانزده زن تجاوز می‌کند،
در خرم‌آباد دست و پای پیرزنی می‌بندند و او را خفه می‌کنند و اموال‌اش را می‌برند،
در مشهد تکنسین اورژانس را زخمی می‌کنند،
بچه‌ها را تا سر حد مرگ می‌زنند و داغ می‌کنند،
در دانشگاه دختری را مورد تعرض قرار میدهند...
اینها خبرهای روزانه‌ی صفحه‌های حوادث است که من نمیدانم چه چیزی درباره‌ی‌شان بنویسم. یکی باید بگوید چه طور می‌شود که دست آدم را می‌بندند و به زن آدم تجاوز می‌کنند. آن هم زن باردار...
جدیدا هم نیروهای امنیتی هر زمان حادثه این چنینی پیش بیاد، خیلی راحت توپ رو میندازن تو زمین قربانی و میگن پوشش خانمی که مورد تعرض قرار گرفته نامناسب بوده ! و جالب اینجاس که در حادثه اخیر هم که ۴-۵ خانواده در حریم و ملک خصوصی در یک باغ اطراف خمینی شهر مهمانی داشتن و یه عده ارازل اوباش اومدن خانم ها رو مورد تعرض قرار دادن، باز هم گفته شده خانم ها پوشش مناسب نداشتن! خب این حرف یعنی چی؟ به قول یکی، تو خونه با حجاب باشین شاید دزد بیاد تو خونه و تحریک بشه بخواد بهتون تجاوز کنه. من قصد دارم در مورد این حوادث اخیر نظرات شما رو هم جویا بشم ببینیم علت این اتفاقات از نظر شما چیه؟ شاید بحث هایی که در سایت های خبری در این چند روز اخیر پیرامون این موضوع شد رو دیدید و توش شرکت کرده باشید. در هر صورت امیدوارم امنیت بیشتری توی کشورمون برقرار بشه و کمتر شاهد این اتفاقات ناگوار باشیم

یاد باد آن روزگاران یاد باد

بالاخره تموم شد! یکسال خستگی و استرس کار و آزمون ،تماس و جلسه

کانون قلمچی هم با تمام خوبی ها و بدی هایش با تمام دعواها،ناراحتی هایش و ضدحال ها و شوخی های همکاران و مدیرانش تمام شد.

دیگه نه ازصبح جمعه سحرخیزی خبری هست نه از شیفت های خسته کننده!

دیگه نه از بخش نامه های گاه و بیگاه خبری هست نه از تماس های وقت و بی وقت!

اما با آن همه سختی باز چه خوش بود آن دوران:

جشن هایش،پاداش بعد از جلساتش،صبحانه هایش و کل کل با همکاران و مراقب و مسئولانش!!!

چه خاطرات تلخی و شیرینی که تو این مدت تجربه نکردم! از کنسل شدن آزمون و جلسه به خاطر برق تا اذیت کردن های گاه و بیگاه من.

ولی چه زود گذشت آن دوران و حالا فقط از آن دوران یه سری خاطره و عکس بیشتر نمانده!

عکس هایی که هرکدام هزارتا حرف با خود دارند و می توانند ساعت ها تو را به خود مشغول کنند و حتی اشکت را در بیاورند.

اما حالا زمان خداحافظی فرارسیده!
خداحافظی از همکارانی که یکسال با هم خندیدیم،با هم ناراحت شدیم،از هم دلگیر شدیم،با هم قهر کردیم،با هم آشتی کردیم و ...
هرچه بود تمام شد و حال هرکس می رود سوی سرنوشت خویش...

جز خاطراتی که می ماند وبس.

یادمان باشد تا هستیم به یاد هم باشیم
موقع رفتن،فریاد هم صدایی نداره...



پی نوشت(1):بازم میگم هیچ وقت از تماس های وقت و بی وقت بعضی ها ناراحت نمی شدم.

پی نوشت(2): آزمونای فقط خوب بودن که تو سالن بود و بس. تو حوزه خودم که جز کار چیزی نبود.

پی نوشت(3):امیدوارم تمام کسانی که تو این یکسال باهم همکار بودیم در ادامه مسیر زندگی خود موفق باشند و به هرچه که می خواهند برسند.



بدرود...


دلگیرم

دلگیرم از دست خودم ....

دلگیرم از دست دنیای خودم.

دلگیرم از دور و وری هام تو دنیای خودم.

دلگیرم از خدای خودم.

دلگیرم از افرینش بی دلیل خودم.

دلگیرم از اینکه هیچ کس حرفم رو درک نمیکنه.

دلگبرم از بد رفتاری های قبلم که باعث شدن که کسی الانم رو درک نکنه.

دلگیرم از گذشته ی سیاه خودم که باعث شده

اطرافیام فکر کنن همه ی حرفام دروغه.

دلگیرم از این دوستی ها.

دلگیرم از این دلگرمی ها.

دلگیرم از این زندگی بی وجود.

دلگیرم از عشقی که توی زمین نمیشه دنبالش گشت.

دلگیرم از نوروزی بدتر از دیروز.

دلگیرم از عشق و وابستگی بی مورد به تو.

دلگیرم از این دریای آبی.

دلگیرم از ندیدنت که برام سنگیم تموم شه.

دلگیرم از این که دلی بره آدم نمونده باشه.

دلگیرم از حرف های بی دلیلی که بهم میبافم.

دلگیرم از این بی سرو سامانی ها.

دلگیرم ازاین عشق رو به زوال.

دلگیرم از استعدادی که تلف شد.

دلگیرم از ادبی که به بی ادبی کشیده شد.

دلگیرم از احترامی که زیر پا له شد.

دلگیرم از زخم زبون های بی مورد.

دلگیرم از این دلگیری های بی مورد.

دلگیرم از ....

اره خیلی بد جور دلگیرم
...

دخترکی که در خیابان ها ماشین‌ها را می‌بوسد

حالا دیگر دیدن بچه‌هایی که در سطح شهر در حال تکدی‌گری هستند برای ما به یک تصویر عادی تبدیل شده است. دختر و پسر فرقی نمی‌کند؛ در طول روز از نوزاد گرفته تا کودک ۱۲ ساله را می‌بینیم که در خیابان‌های شهر به روش‌های مختلف گدایی می‌کنند.

تا‌کنون منتقدان اجتماعی و روزنامه‌نگاران درباره ظلمی که به کودکان می‌شود، بسیار نوشته‌اند و از سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تامین اجتماعی و بهزیستی خواسته‌اند تا به زندگی این کودکان به معنی واقعی کلمه «بی‌گناه» سروسامان بدهند. اما تاکنون هیچ نهاد یا سازمانی مسوولیت این کودکان را به عهده نگرفته و آنها همچنان قربانی سودجویانی می‌شوند که تکدی‌گری برای آنها شغلی پردرآمد است. کودکانی که از نوزادی و خردسالی به گدایی روی می‌آورند کم‌کم به کاری که به آنها سپرده شده عادت می‌کنند ما هم که روزانه از کنار این شهروندان کوچک می‌گذریم، به دیدن آنها عادت می‌کنیم.

اوایل شاید با دیدن برخی از آنها احساس‌های مختلفی به ما دست می‌دهد که مهم‌ترین‌شان، دلسوزی است اما به مرور حتی دیگر دلمان برایشان نمی‌سوزد. مگر این‌که از آنها تصویری ببینیم که تکان‌مان بدهد. تصویری که روز‌ها و شب‌ها در ذهن‌مان رژه می‌رود و ما را وامی‌دارد که به اصطلاح وجدان خفته‌مان را هی نیشتر بزنیم که چرا باید در سرزمینی که زیر پرچم عدالت اجتماعی و اسلامی گسترده شده، در سرزمینی که خداوند ثروت‌های بیکرانی را در دل آن جای داده است، شاهد چنین تصاویری باشیم؟!

من می خواهم از یکی از همین بچه ها سخن بگویم همان دخترکی که مدتی است در خیابان های شهرستان قائم شهر پرسه می‌زند. تعدادشان زیاد است. می‌گویند صبح با وانت می‌آورندشان و آخر شب می‌‌آیند و آنها را می‌برند تا حساب و کتاب دخل روزانه را پس بدهند. وقتی مدتی یکی از کسانی باشی که پشت چراغ قرمزهای طولانی بمانی، چهره‌های آنها برایت آشنا می‌شوند و با نحوه گدایی هر کدام از آنها آشنا می‌شوی.

اما این یکی فرق دارد. تازه وارد است اما اعتماد به نفس عجیبی دارد. زیباست. اگر پدر و مادر داشت و لباس مناسب می‌پوشید، هر کس او را در کوچه و خیابان می‌دید لُپش را می‌گرفت و می‌گفت: به‌به چه دختر زیبایی! او هم از شرم سرش را می‌‌انداخت پایین یا پشت پدر و مادرش مخفی می‌شد.

اما اکنون نه خجالت می‌کشد و نه پشت کسی پنهان می‌شود چون یادش داده‌اند تا بپرد جلوی ماشین‌های شیک و مدل بالایی که پشت چراغ قرمز ایستاده‌اند. اول خودش را برای سرنشینان ماشین لوکس لوس کند و «برقصد» و اگر کاسبی نکرد در این هوای سرد لبانش را بگذارد روی کاپوت گرم ماشین و آن را ببوسد….

دعا می‌کنم چراغ قرمز زودتر سبز شود. دعا می‌کنم ای کاش یکی از مسوولان، سرنشین یکی از این ماشین‌های مدل بالا باشد تا چراغ سبز نشده از ماشینش پیاده شود و دخترک و دوستانش را برای همیشه به یک سرپناه امن ببرد….

دعا می‌کنم اما انگار گرمای کاپوت ماشین برای لبان دخترک دلنشین است و

صاحب ماشین قصد پیاده شدن ندارد.


به مناسبت میلاد امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام

http://www.mihan24.com/user_upload/images/article/129058371074f461a295a6d7ad7b8254eb598c50c3.jpg

 کلیپ های ولادت حضرت علی علیه السلام 

 نواهنگ های ولادت امام علی علیه السلام 

 کتابخانه علوی 
 امام علی مرجع فکری خلفا و منتقد آنان(فرآوری) 
 درخشش نور در کعبه دل ها(فرآوری) 
 آیات وارده در شأن علی علیه السلام در منابع اهل سنت 
 جلوگیری از گسترش فضایل حضرت علی علیه السلام 
 خدمات اجتماعى حضرت در دوران فترت 
 پیوند برادرى با پیامبر صلی الله علیه و آله 
 تعصبات ناروا نسبت به حضرت علی علیه السلام 
 حضرت على (علیه السلام) داماد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) 
 روایات وارده در شأن علی علیه السلام در منابع اهل سنت 
 شرح فداکارى امام علی (علیه السلام) در منابع اهل سنت 
 فعالیت های امام در دوران گوشه گیری 
 همخوانی مشورت و عصمت؟! 
 هوشیارى سیاسى و مدیریت بى نظیر 

 ویژگی های امام و خلیفه پیامبر از دیدگاه امام علی علیه السلام
 بصیرت و تیزبینى 
 پرهیز از ریاست طلبى 
 جدایى ناپذیرى از قرآن 
 درستی، یقین، ساده زیستى 
 شجاع، صبور و ربانی 
 عشق به مرگ و شهادت 
 فرمانبردار مطلق پیامبر اکرم 

 منظومه احساس
 اوست باب اله باب العشق باب المعرفت 
 بر سفره عطای علی ریزه خوار باش 
 جویبار کرم 
 روح او سیمرغ بس عالی‌طواف 
 علىّ امیرمؤمنان ، که مدح او خدا کند 
 معنی آیات قرآن جمله در شان علیست 
 مولای ما نمونه ای دیگر نداشت 
 مه منیر هدایت 
 نقش حبِّ خاندان بر لوح دل باید نگاشت 
 ولادت شده در کعبه ی عشق و صفا 
 ولادت یافت اندر کعبه آن مولود مسعودى 

 لیست محصولات ولادت حضرت علی علیه السلام (ویژه مشترکین ایرانسل) 

 تصاویر ویژه 

آرامش در سختی

پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را تصویر کند.

نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان در آسمان، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.

اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرمی آماده است.

تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود.

این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجه گنجشکی، آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است. بعد توضیح داد:

” آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، بی کار سخت یافت می شود، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است.”

روش بدست آوردن عشق

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است

پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند

پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است

بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
و معامله به این ترتیب انجام می شود ................


نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید

چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید