زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

کمی عوض شده ام...


کمی عوض شدم ..
دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم ..
به کسی تکیه نمیکنم ..
از کسی انتظار محبت ندارم ..
خودم بوسه میزنم بر دستانم ،سر به زانو هایم میگذارم و سنگ صبور خودم میشوم ..
نگران خودم میشوم ..
برای خودم هدیه میخرم ، با خودم ساعت ها حرف میزنم ..
در دنیای خودم کسی حق ورود ندارد جز خودم

از دست خودم خسته ام...


نه از تــــو ! نه از زمــــانه ! نه از زمـــین...
که من از دست خویش خسته ام ...
از این ذهـــن پریشان ...
از این احساس در آلود ...
از این هزیانهای گاه و بی گاه...
از این سیــگار ...
از این روح سردر گم ...
چرا بیراهه بروم . . .
من از دست خــــودم خسته ام ...

سخت است پایان...


ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﻋﯿـــﻦ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘـــﻪ ﺑـــﺎﺷﯽ ﺃﺵ ...
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘــــﻦ ﺗﻈﺎﻫـــﺮ ﺑـــﻪ
ﻧﺨـــﻮﺍﺳﺘــﻦ ﮐﻨــﯽ ...
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺩﻟﺘﻨــــﮓ ﺑـــﺎﺷﯽ ﺑـــﺎ ﺩﻟﺴﻨـــﮕﯽ
ﺩﻟﺘﻨﮕـــﯽ ﻫــﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑـــﻪ ﺧﺸـــﻢ ﮔﯿــــﺮﺩ ...
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣــــــــﺎ ﺳﺮﺩ ، ﺳﺨـــﺖ ، ﺑﯽ
ﺍﺣﺴــــﺎﺱ ...
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻧﺪﺍﻧـــﯽ ﺑــــﺎﯾﺪ ﺑﻤــــﺎﻧﯽ ﯾـــﺎ ﺑﮕــــﺬﺭﯼ ...
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﻫﻤــــﻪ ﯼ ﺑـــﯽ ﻣﻬـــﺮﯼ ﻫﺎﯾـــﺶ ﺑـــﺎﺯ
ﺧـــﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻓﺮﯾـــﺐ ﺩﻫــﯽ ﮐـــﻪ ﻫﻨــــﻮﺯ
ﻫـــﻢ ﺩﻭﺳﺘـــﺘــــ ﺩﺍﺭﺩ ...
ﺳﺨﺘــــ ﺍﺳﺖ ﭘـــﺎﯾـــــﺎﻥ ِ ـــــﺎﯼ
ﺩﻟﺨـــــــــﻮﺷــﯽ ﻫــــﺎﯾـــﺖ
ﺳــــــــــــــــــــﺮﺍﺏ ﺑﺎﺷﺪ !!!
خیلی سخته.....

بی قرار

http://images.persianblog.ir/415112_x2feXN4Z.jpg


در این شبهای بی قراری چیزی نمانده که با دلم در میان بگذاری

همه چیز از احساست پیداست ، در این لحظه های نفسگیر ، چیزی نمانده جز دلتنگی و انتظار
و این دل عاشق من ، همیشه بهانه میگیرد از من …
بهانه تو را ، تو را میخواهد نه دلتنگی ها را، تو را میخواهد نه به انتظارت نشستنها را!
در این شبهای بی قراری چیزی نمانده از من ، جز یک دل بهانه گیر
باز هم گرچه نیستی در کنارم ، اما در این هوای سرد ، عشق نفسهایت مرا گرم نگه داشته…
به این خیال که تو هستی ، همه چیز سر جای خودش باقیست ، تنها جای تو در کنارم خالیست، به این خیال که تو هستی شبهایم مهتابیست ، تنها درد من در این شبها ، تنهاییست !
به این خیال که تو هستی ، بی خیال همه چیز شده ام ، در حسرت دوری ات تنها و آشفته ام!
کجا بیایم که تو باشی ، کجا بروم که تو را ببینم ، کجا بنشینم که تو هم بیایی،دلم تنها به این خوش است که هر جا باشی ،همیشه در قلبم میمانی
اما تو بگو دلتنگی هایم را چه کنم؟ ، لحظه به لحظه بهانه های این دل بی تابم را چه کنم؟ تو بگو اشکهایم را چه کنم ، انتظار ، انتظار ، این انتظار سخت را چه کنم؟
فرقی ندارد برایم دیگر ، مهم این است که تو هستی ، مهم این است که همیشه و همه جا مال من هستی
اگر من در این گوشه تنها نشسته ام و به تو فکر میکنم ، تو در گوشه ای نشسته ای و در خیالت به من نگاه میکنی ، اگرمن با هر تپش از قلبم تو را یاد میکنم ، تو در آن گوشه با یادت مرا آرام میکنی
اگر من در این گوشه چشم انتظار نشسته ام ، تو در آن گوشه از شوق دیدار همه ی چوب خطهای این انتظار را پاک میکنی…

نیمه گمشده...

http://www.pic.iran-forum.ir/images/wbjjhg8rdxzh36hjzrm.jpg

میگن هر کسی یه گمشده ای داره و زمانیکه اون گمشدش رو پیدا کنه

میتونه به آرامش برسه.

اما مگه میشه تو این دنیای به این بزرگی هر کسی بتونه گمشدشو پیدا کنه.

آخه چه جوری امکانش هست اگر کسی اشتباها گمشدی یکی دیگه رو صاحب بشه تکلیف چی؟

اگه کسی گمشدی خودش رو پیدا کنه اما دست تقدیر نذاره بهم برسن اون وقت چی؟
اگه کسی هیچ وقت گمشدی واقعی خودش رو پیدا نکنه چی میشه؟

یا اگه کسی گمشده خودش رو پیدا کنه اما اون گمشده؟
چه سخت میشه زندگی وقتی که به کسی دل ببنی و بعد دست تقدیر اون رو ازت جدا کنه!
چه سخت میشه زندگی وقتی که مجبور بشی دریچه دلت رو به
روی زیبای اون ببندی!
چه سخت میشه وقتی که تنها باشی بدون یار و دلدار باشی
چه سخته نتونی عاشق بشی و سخت تر از اون وقتی هست که بخوای عشقت رو فراموش کنی!
مگه زندگی بدون عشق هم میشه کسی که بخواد بدون عشق زندگی کنه چه زندگی سردی داره!
برای آدمای بی یار شبا ستاره ها میشن همدم خونه کوچک دلای تنهاشون اگه این ستاره ها نبودن اونا میشدن بیمار...

درگیر توام ای عشقم...


درگیر توام ، منی که مال توام ، تویی که زندگی ام هستی ، از آغاز تا آغاز دوباره اش با دلم هستی
و تو آغاز من هستی ، این تو هستی که تنها مال من هستی ، کسی جز تو در قلبم جایی ندارد ، عشق بی تو هیچ معنایی ندارد!
این لحظات با تو بودن است ، که زندگی همیشه پر از عشق و لبخند عاشقانه است ، این روزهای من است ، مثل آن لحظات در گرو با تو بودن است
تویی که چشمانت مرا عاشق کرده ، منی که اینک دلم بهانه تو را کرده ، تویی که به انتظار نشسته ای ، منی که آغوشم هوس در میان گرفتنت را کرده…
تشنه ام ، تشنه ی تو را در میان خود  گرفتن ، احساس آن لحظه های گرم ، و رفتن به اوج آن لحظه هایی که با تمام وجود درک میکنم و میدانم مال منی ، تنها مال من، همیشه مال هم!
هیچ چیز جز تو برایم در این دنیا ارزش ندارد ، میخواهم تا زنده ام در کنارت باشم ، میخواهم تا فرصت باقیست محو نگاه زیبای تو باشم
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم ، میترسم تو نباشی و من تنها بمیرم!
میترسم بخوابم و در خواب هم نبینم تو را ، حسرت شود دیدنت ، باز کنم چشمهایم را و ببینم دیگر هیچگاه نمیبینمت!
عشق برایم همه لحظه هاست ، از اینجا که بیدارم تا آنجا که خوابم ، و جایی که در آن دنیا میمانم ، از اینجا که در کنارمی تا آنجا که تو را با خود میبرم و جایی که همیشه در قلبم میمانی!
عشق برایم تویی و صدای نفسهایت ، هیچکس که جز تو برایم عشق نمیشود و تو برایم مثل هیچکس نمیشوی! تو برایم مثل بارانی ، پر از طراوت و تازگی ، تو برایم مثل این روزهایی ، روزهای پر از عشق و دلدادگی!
از آنجا که خیلی دوستت دارم ، میتوانی از عمق احساسم بفهمی تو آنقدر با ارزشی که چه عاشقانه میتپد قلبم برایت…

دلم از تو گرفته


با اینکه خیلی دوستت دارم اما ، دلم از تو گرفته …
ببین چشمانم را که قطره های اشک بر روی آن نشسته
نه آرامم میکنی نه با قلبم مدارا میکنی ، نه میگویی دوستم داری ، نه فکری به حال قلبم میکنی
اینگونه میشود که در لحظه های دلتنگی ام با غمها سر میکنم نه با صدای مهربان تو، این حسرت است که در دلم نشسته از سوی تو….
هر چه خودم را به بی خیالی میزنم نمیشود ، نمیتوان از تو گذشت، نمیتوان به هوای نبودنت در ساحل بی قراریها نشست ، تنها میشود بی تو ، بی نفس دفتر زندگی را برای همیشه بست!
با اینکه خیلی دلم از تو گرفته ، بغض گلویم را گرفته ، اما نمیدانی ، تو نمیدانی که چه عشقی در دلم نهفته !
این منم که هنوز هم روز به روز بیشتر به تو دل میبندم ، این تویی که میگویی اینک دارم از احساسات تو میخندم!
آهای بی وفا ، بیا و اشکهایم را ببین ، پس مرامت کجاست، یک ذره احساس داشته باش ،پس آن وجدان قلبت کجاست؟
تو که مرا نابود کردی ،عشقم را در تابوت گذاشتی وخاک کردی ، بعد از آن حتی با یک شاخه گل هم بر سر مزار، از عشقم یاد نکردی!
دلم از تو گرفته ، با اینکه دلشکسته هستم ، نمیدانی چه شبهایی را با همین دل شکسته به انتظارت نشستم تا امشب نیز فردا شود ، شاید دلم دوباره با دیدنت خوشحال شود…
نیامدی و حسرت شد آن انتظار ، نیامدی و نیامدی تا دلم شد بیمار…
با اینکه دلم از تو گرفته ، بدان که خیلی دوستت دارم ، من که جز تو کسی را در این دنیا ندارم ، ای بی وفای من ، مرا هم نگاه کن ، تو  فقط با من باش، بعد از آن هر چه دلت خواست با قلبم بازی کن!

به دلم مانده…


به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم
برایم آرزو شده که یک  کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم
به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم
تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم ، تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذارم
یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم، اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم
حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند ، نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند
به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی
به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است،
نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است
اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم ، بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم
به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم ، عشق را از اعماق چشمانت ببینم
به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم ، عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم
لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم …
یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است، مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد ، مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من …
راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم
به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی و مرا در آغوش خودت بگیری…
به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی ، در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری…
به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود…

به دلم مانده...

دلتنگتم

http://www.shiaupload.ir/images/83565718678493470537.jpg


به امید تو دل به آسمان بسته ام ، به یاد تو به آسمان نگاه میکنم ، میبینم ستاره ها را، میشمارم تک تک آنها را…
به عشق تو شبها را تا سحر بیدار می مانم ، مینویسم درد دلم را ، تا فردا برایت بخوانم .
به هوای تو به آسمان تاریک خیره میشوم تا شاید چهره ماه تو را ببینم.
واقعیت این است که دلم برایت تنگ شده ، حقیقت این است که دلم به انتظار دیدن تو نشسته.
دلتنگم عزیزم ، دلتنگ چشمهایت ، گرفتن دستهای مهربانت .
به لحظه ای می اندیشم که بتوانم پرواز کنم و به سوی تو بیایم ، انگار که رویایی بیش نیست.
تازه فهمیده ام که چقدر تو برایم عزیز و مقدسی ای سرچشمه خوبیها و پاکیها.
به هوای تو در این شب دلتنگی سر به هوا شده ام ، چشمهای بهانه گیر ، دستهای خالی ، شانه های پر از نیاز ، نه یک لحظه ، نه یک روز حرف از یک عمر دلتنگیست.
انگار عمریست که دلتنگم ، ساده تر میگویم دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی .
ترانه عشق در گوشم مرا به یاد لحظه های قشنگ در کنار تو بودن می اندازد، گاه می اندیشم به لحظه های دیدار ، گاه میترسم از لحظه های دور از تو بودن .
حرفهای قشنگت را ، درد دلهای شیرینت را که در قلبم مانده برای خودم زمزمه میکنم،تکرار میکنم تا احساس کنم تو برایم میخوانی قصه عشق را.
دلتنگم ، به امید تو دل به آرزوها بسته ام ، به یاد تو ترانه عشق را زمزمه میکنم ، میخوانم و میدانم که دلت همیشه با من است.
میخواهم امشب در کوچه پس کوچه ها سرگردان قدم بزنم ، تا طلوع به من سلامی دوباره گوید و باز بنشینم در انتظار دیدن تو ،  و باز ببینم تو را و بگویم که دوستت دارم.
یک غروب دیگر و یک شب پر از دلتنگی ، کار ما عاشقان همین است ، دلتنگی و انتظار ، اما در مرام ما بی وفایی نیست عزیزم.
به امید تو ای همنفس با تو نفس میکشم و با هر نفس عاشقانه میگویم که دوستت دارم عزیزم.