زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

مراقب دلت باش...

آدمی وقتی زیاد راه برود ابتدا پایش شروع به گزگز کردن می کند


و سپس تاول می زند...

اگر هم مواظبت نکنی این تاول ها می ترکند و دردناک می شوند.

می خواهم بگویم دل آدمی هم با این که قد و قواره ای ندارد

همین است....

وقتی خیلی احساست را برای یک نفر خرج کنی

شروع می کند به سوزن سوزن شدن....

همینجوری خرج کنی و به هیچ نتیجه ای نرسی تاول می زند کم‌کم !

تاول های بزرگ... !

پا معلوم است و می توان مواظبش بود که تاول هایش نترکد

اما کی می توان مواظب دل بود که تاول هایش نترکد...؟!

هرچه هم خودت مواظب باشی طرفت که مواظب نیست....

یکهو جمله ای می گوید که تاول که هیچ... کلن دلت می ترکد

دود می شود می رود توی هوا....

بعضی وقت‌ها اشک همان آبیست

که زیر تاول های دلمان جمع شده است....

به نام زندگانی..




به نام زندگانی حرامم شد جوانی

دل بریدم از تمام زندگانی

در تو گم گشتم به نام زندگانی

با تو بودن شد برایم هر نفس معنی ناب کلام زندگی

دلم میگیرد

http://www.pic.iran-forum.ir/images/kl7419qb7kkeis3aujf5.jpg


بی تو دلم می‌گیرد و با خودم می‌گویم کاش آن یک بار که دیدمت گفته بودم

 
که بی تو گاه دلم می‌گیرد که بی تو گاه زندگی سخت می‌شود
 
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند اما نمی‌گفتم که این «گاه» ها
 
گهگاه تمامِ روز و شب من می‌شوند آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد
 
درست مثل همین روزها


دلم میگیرد ...


وقتی می بینم تو تمام شعر های من بودی و من ...

جوکی برای خنده هایت !

از همین امشب تمام شد !

http://axgig.com/images/77337860728597365190.jpg

از همین امشب تمام شد !
.
عشق تو
شوخیِ زیبائی بود که خدا با قلب من کرد
.
زیبا بود اما
.
"شوخی بود"
.
.
.
حالا . . .
تو بی تقصیری
خدای تو هم بی تقصیر است !
.
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم
.
تمام این تنهائی
.
.
.
.
.
.
.
تاوان "جدی گرفتن آن شوخی" بود . . .

بازی با هم بودن...

http://www.uplods.com/images/5000.jpg
کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند ...

از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد ...

دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ....

میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه ......
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !

و این است بازی باهــم بودن ... !!!

بگویید از یاد من نخواهد رفت..

http://s1.picofile.com/file/5644182090/2mrslrd.jpg
بگویید از یاد من نخواهد رفت..

بگویید خاطره‌هایش را هر سال تمدید خواهم کرد

بگویید چرا..چرا آنگاه که من همه را بخاطر داشتن او باختم..

آن زمان تنهایم کرد بگویید خانه ‌ام سرد است..

بگویید چرا مرا لابلای لحظه‌های سرد روزگار رهایم کرد؟

بگوید نفس کم میآورم دیگر..بگویید چرا بی‌هوا رهسپار اعماق دریایم کرد..

بگویید قشنگ‌ترین بهانه..دانی‌ کدامین بهانه اینگونه رسوایم کرد؟

بگویید که دارم میروم، خدا صدایم کرد..

نگوئید..نگوئید شکسته ‌ام..ترحم نمیخواهم..

بگذارید نداند چگونه مرا از غرورم جدایم کرد..

لعنت...

http://upload.iranvij.ir/images/ny6cyr3o3ta84h6qoo.jpg

لعنت به نگاهی که نمیدانی معنایش رفتن است یا ماندن.....!

لعنت به اون کسایی که دوستشون داشتیم اما قدر ما رو ندونستن!
لعنت به تمام کسانی که تو نیستند ولی عطر تورا میزنند!
لعــنت به ضربان ِ قلـب ِ من ... که فقــط بـرای تــو میزنــه ...!
لعنت به دلِ هرزت که برا همه میتپید جز من!
لعنت به بعضی خاطراها که مثل مینهای عمل نکرده توی روحت کاشته شده !با یک حرف می ترکوننت ...
لعنت به کسی که معنی عشق و نمیفهمه.....
لعنت به هر چی احــــســـــــاسِ

دلم تغییر می خواهد

http://up.shadfa.com/images/gce4whhe6evcuiqhcwjq.jpg

تعویض یا تبدیل نمی خواهم / دلم " تغـییر " می خواهد !
تغییری که درونم را دگرگون کند
روشن کند
امیدوار کند
چیزی که ابدی باشد و برای یک بار هم که شده
بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد !
با خودم می گویم شاید ....
شاید هنوز وقتش نرسیده
کسی چه میداند
شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده
اما حسی به من می گوید بالاخره پیدا می کند

شکستنی تر از شیشه ، سخت تر از الماس

http://www.bo2aks.com/pic/4385.jpg

روزگار عجیبست؛ دو رویی ها ،گسستن ها  و تا ابد رفتنها. و در این تاریکی روزهای روزمرگی کیست که یاری و همراهییم کند...
کیست که بر درد بی درمان شکسته شدن مرهم و دوایی گذارد ...
قلبم شکسته تر از همیشه و چشمهایم پر بارانتر از تمام ابرهای بهاریست چرا دنیا با تمام زیباییها در نظرم اینقدر بوچ بی ارزش شده احساس میکنم که به انتها رسیده ام ...
باید کسی دستم را بگیرد ؛دستی که با عشق برای کمک دراز شده بود با تازیانه نفرت زخم دار شده است .
اما با زخم دلم چه کنم، دوایش چیست؟
چراغ دلم خاموش شد و سمانه دلم چه مغرورانه پرکشید و رفت ...
چشمانم سرخی خویش را از غروبی که مقدم شد بر تاریکی دلم وام گرفته است .هرچه بر دیدگانم ملتمسم که برای لحظاتی آرام گیرید گویی از برای خواهش گوشی ندارد ...
خدایا ،خداوندا تو از آنچه در دلم میگزرد آگاهی ،خواهش من را میدانی.
ای مهربان چون محرومم سازی کیست که روزی ام دهد و چون تو خوارم خواهی کیست که یاری ام کند . بار الها اگر من سزاوار رحمت تو نیستم !
اما تو سزاواری به لطف و مهر بی پایانت گناهانم ببخشایی .پس از تمام وجود فریاد میزنم  خدایا اگر اجلم در رسد و مرگم نزدیک شود و به واسته کردارم به تو نزدیک نگردم  به ریسمان اعتراف به بدکاری و خطاهایم چنگ خواهم زد تابه بخشایش تو نائلم آیم.