از دیروز بعدازظهر که کارنامه و رتبه کنکوریها اعلام شده بعضیها لب به هیچ چیز نزدهاند، بعضیها گریه امانشان را بریده و دیگر از چشم هایشان اشک نمیآید، بعضی هم در اتاق را به رویشان بستهاند، عدهای هم از آینده نگرانند.
این افراد که معمولا به رتبه مورد نظر نرسیدهاند یا مجاز به انتخاب رشته نیستند، در هیاهوی کنکور، اعلام نتایج و انتخاب رشته از قلم میافتند. آنان معمولا به کاهلی و سهلانگاری متهم میشوند، گاهی هم آنان را با دروهمسایه و دوست و فامیل مقایسه میکنیم که چطور آنان در آزمون، رتبه مناسبتری آوردهاند و در حالی که تو...!
بعضی خانوادهها هم با بیخیالی از این که ما اینقدر درس خواندیم چه شدیم، سعی میکنند با این داوطلبان همدردی کنند و عدهای هم هزینه کلان کلاسهای کنکور و مشاوره را به رخ آنان میکشند و... همه اینها نشان میدهد که از نظر ما تمام راهها بعد از تحصیلات متوسطه به کنکور ختم میشود، با وجود اینکه والدین و خانوادهها باور دارند کنکور در مراحل مختلف زندگی بخش ناچیزی را اشغال میکند که چه به سلامت از آن بگذری یا پشت آن متوقف شوی بازهم زندگی جریان دارد و هر کس با ابزار خاص خود به جلو حرکت میکند اما گویا شرکت در کنکور و کسب رتبه برتر به ضرورتی اولیه در زندگی جوانان تبدیل شده است که از دیروز تا به حال برخی جوانان به خاطر کسب نکردن رتبه مطلوب، زندگی را چون کابوس میبینند.
پرونده کنکور هر چند قرار است تا 3 سال آینده بسته شود، اما پیامدهای سوء آن باقی میماند، چون حتی با حذف آن برخی خانوادهها معتقدند ادامه زندگی بدون ورود به دانشگاه غیرممکن است و این انگاره ذهنی، جوانان را با فشارهای عمیق روحی روبه رو کرده و ورود به دانشگاه بیش از آن که زمینه ساختن آینده جوانان باشد، بستری برای رقابت والدین جهت به رخ کشیدن شان خانوادگی است.
متاسفانه تجربه سالهای گذشته نشان داده که به خاطر همین ناکامی، برخی جوانان به فکر انتقام از زندگی میافتند و به دلیل کمتجربگی سعی میکنند به آن پایان دهند و تاسفبارتراین که، خانوادههایی که برای کلاس های آمادگی کنکور و مشاوره تحصیلی فرزندان هزینه کلان صرف میکنند، پس از آزمون پشت آنان را خالی میگذارند یا بحران روحی آنان را با چند توصیه تکراری و خستهکننده خاتمه یافته تلقی میکنند، در حالی که این دسته از داوطلبان بیش از گذشته به مشاوره نیازمندند.