زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

زیبایی تغییرات

خدایا هرکسی رو که تو این دنیا عاشقش میشم ومیپرستمش ترکم میکنه!! نکنه که تو هم یه روز ترکم کنی خدا جون....

آخ جون دعوا...

وضعیت دعواهای خیابانی
دعوا چیز خوبی نیست؛ وگرنه وسط آن حلوا پخش می‌کردند. خدا به انسان عقل داده که با همنوع خودش با منطق و استدلال صحبت کند؛ حالا یا قانع می‌شود یا که می‌زنی لهش می‌کنی!... نه آقا، چی چی را می‌زنی لهش می‌کنی؟... مگر شهر هرت است؟ ما همین طور بر سبیل شوخی یک چیزی گفتیم تا واکنش شما را بسنجیم که سنجیدیم. ماشاءالله از آمادگی بدنی خوبی برخوردارید و هر آن آماده‌اید، چون فنر از جا دربروید. حالا این جای مورد نظر ممکن است همان کوره معروف باشد یا هر جایی دیگر که فکرش را بکنید.

در نکوهش دعوا:

دلایل قوی باید و معنوی / نه رگ‌های گردن به حجت قوی

می‌بینید حضرت مولانا در راستای جلوگیری از انواع دعواها و تندی‌های موجود در تمامی عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و غیره، چه حرف قشنگ و پیشگیرانه‌ای زده است؟... با این حال نمی‌دانیم چرا رئیس مرکز تحقیقات پزشکی کشور از رشد 8 درصدی نزاع‌های خیابانی در سال گذشته خبر می‌دهد.

علت‌یابی: به نظر ما که غالبا نیز به خال می‌زنیم، مگر در مواردی که به خال نمی‌زنیم؛ علت و عواملی را در این راستا به صورت احتمال می‌توان ردیف کرد:

1ـ مشکل عصبی: بعید نیست در این عصر ماشینی، بعضی‌ها یک مقداری بیشتر اعصابشان ضعیف شده و اگر قرصشان را به موقع نخورند، یا کتک می‌زنند یا کتک می‌خورند.

2ـ کمبود حوصله: همچنان که خانه‌های مردم دیگر کمتر ویلایی هست و بیشتر در آپارتمان زندگی می‌کنند؛ حوصله‌هایشان هم دیگر آن حوصله‌های سابق نیست. اگر هم یاد گرفته باشند موقع دعوا تا 10 بشمارند، ممکن است طرف مقابلشان یاد گرفته باشد تا 9 بشمارد. برای همین است که از این طرح اهدای 1000 متر زمین جهت ساختن خانه‌های ویلایی، به شدت استقبال می‌کنیم.

3ـ چاقوهای بی‌ضامن: سابق بر این معمولا چاقوها ضامن داشت که گاهی گیر می‌کرد و باعث کاهش خسارت می‌شد؛ اما الآن به مدد تکنولوژی پیشرفته بشر، حتی چاقوی لیزری به بازار آمده که طرف نمی‌فهمد از کجا خورد.

4ـ بیشتر گرفتن اراذل: از آنجا که وجود اراذل و اوباش بزن بهادر در هر محله‌ای برای اهالی آن منطقه بدآموزی دارد، توصیه می‌شود که اراذل و اوباش موجود، بیش از اینها گرفته شوند. حتی بد نیست که بعضی از آنها دو بار گرفته شوند. کار از محکم کاری عیب نمی‌کند.

حرف آخر: علل و عوامل دیگری هم در کار است که چون نه حوصله‌اش هست، نه اعصابش، فعلا به همین چندتا که عرض شد، کفایت می‌کنم. بیشتر اصرار کنید، یکدفعه دیدید که دست به یقه شدم ها!

نظرات 14 + ارسال نظر
sARA 22 تیر 1390 ساعت 18:20 http://KERANK76.BLOGFA.COM

چرا بقیشو نمیذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بذار دیگه بذار بذار

مثا اینکه دوست داری دست به یقه بشیما!!!!

مریم 22 تیر 1390 ساعت 18:25 http://blackways.blogfa.com

قبول داری دعوای بی خطر دیدن خیلی باحاله؟؟؟؟

صد البته

sARA 22 تیر 1390 ساعت 18:49 http://KERANK76.BLOGFA.COM

جیلام اپم البته اپش کمه ولی باحاله

اومدم

رها 23 تیر 1390 ساعت 00:22 http://www.sayeye-setare.blogfa.com

آره داداشی...
تقدیر بی تقصیر نیست!!!
هرکی گرفتار تقدیر و سرنوشت خودشه...


مطلبی که گذاشتی خیلی جالب بود...
مخصوصا علت 2....!!!

باهات موافقم.
مرسی.

رها 23 تیر 1390 ساعت 09:58 http://www.sayeye-setare.blogfa.com

منتظرتم دادا یوسف بامعرفتم...

میام در اولین فرصت

sARA 23 تیر 1390 ساعت 18:40 http://KERANK76.BLOGFA.COM

فقط بیا یه سئوالو جواب بده

چشـــــــــــــــــم

تمنا 23 تیر 1390 ساعت 19:39

آخ جون دعوااگه داری دعوا میفتی بگو ناخنام و به هم بزنم بیشتر بشه دعوا! چاقو وقتل وغارت بگیره بالا! آخ جون! دلم آب شد!

ممنون
حتما یادم میمونه
دیگه اینقدر خشونت هم خوب نیست.یه دعوای کوچولوست

مریم 23 تیر 1390 ساعت 19:41

منم دعوا وخون و خونریزی دوست دارما آخ جون

به به
همه دعوایی بودن و خبر نداشتم.
واجب شد یه دوره کلاس دفاع شخصی برم

sARA 23 تیر 1390 ساعت 22:40 http://KERANK76.BLOGFA.COM

دوباره بیا

آمدم

رها 24 تیر 1390 ساعت 09:50 http://www.sayeye-setare.blogfa.com

منتظرت بودم داداشی

فکر کردم میای

اومدم...

رها 24 تیر 1390 ساعت 10:19 http://www.sayeye-setare.blogfa.com

داداشی شرمنده که ناراحتت کردم

ببخشید داداشم

آخه شعرشو دوست داشتم

مرسی که اومدی پیش آجیت

خواهش میکنم
من که همیشه پیش آبجیم هستم.

خیدان 24 تیر 1390 ساعت 10:21 http://kheidan-m.blogfa.com

اگر مجنون می فهمید که لیلی خاکی است و سرد
فنا گشتن به راه او پشیزی هم نمی ارزد
دل گرم بیابان را همی با عشق نمی وردید
اگر فرهاد می فهمید که شیرین را زجور او
همی آزاد و بی رنج است
سکوت سنگی کوه را به دست خویش نمی کندید
در این دنیای ویرانه سراسر محنت و آزار
دگر جایی برای عشق برای جان فشاندن نیست
من از دست خودم سیرم برایم جای ماندن نیست
دلی لبریز غم دارم وجودی پیر و گم گشته
برای خاکیان این جسم
فدای خاکیان این جان
که شاید روح پر دردم
زجور غصه ها و غم
رها گردد..... رها گردد
وبتون خیلی قشنگه اگه وقت کردی یه سر بیا اینور بد نمیگذره[گل][گل]

خیلی قشنگ بود مرسی.
حتما میام.

رها 24 تیر 1390 ساعت 10:34 http://www.sayeye-setare.blogfa.com

راست میگی داداشی...
واقعا همیشه پیشم بودی...

بازم ممنون داداش بامعرفتم...

خواهش میکنم...

bahar 27 تیر 1390 ساعت 23:37 http://www.baharnight.blogfa.com

نه بابا همون دعوا فقط حال میده...چیه مثلا اگه یکی مزاحمت شد میگی برادر این کارا درست نیست؟؟؟نخیرم یکی با پاشنه ی کفشت میزنی تو فرق سرش تا آدم بشه...

از یه خانم این همه خوشنت بعیده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد